پاسخ به سوالات حقوقی و شرعی
حقوق اسلامی
یک شنبه 1 دی 1398برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : عبدالرضا

ایام سوگواری اربعین سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر عموم شیعیان تسلیت باد.

التماس دعای خیر: حاج شیخ محمد آقازیارتی فراهانی

 

 

چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟

گاهی گمان میشود تنها مدرک اسلامی بودن یک مسأله، این می باشد که: در قرآن کریم مطرح شود و چگونگی طرح آن کاملاً شفاف، روشن و بی نیاز از ژرفنگری و تأملات اجتهادی باشد. در حالی که:

یکم. عقل و سنت نیز هر یک منبع و مدرک معتبری در اسلام است و آموزههای اسلامی را میتوان و بلکه باید از مجموع هر سه منبع (قرآن، سنت و عقل) شناخت.

دوم. طرح مسائل در قرآن، گونه های مختلفی دارد و در بسیاری از موارد استنباط یک مسأله از قرآن مجید، بدون آشنایی با متدلوژی فهم دین و فرایند استنباط امکانپذیر نیست. در عین حال یکی از ساده ترین روشها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قرآن، مراجعه به شرایط حاکم در قرآن است که پس از معصومین تنها بر ولی فقیه صدق میکند.

شرایط حاکم جامعه:

. اسلام و ایمان

خداوند میفرماید:
(لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)؛نساء (4)، آیه 141.
«خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمیدهد»

و (لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ)؛آل عمران (3)، آیه 28.
«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است».

. عدالت (در مقابل ظلم)

خداوند حکومت و ولایت ظالمان را نمیپذیرد؛ پس حاکم و ولی باید عادل باشد:

(وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛هود (11)، آیه 113.
«به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید». این رکون و گرایش در روایات به «دوستی و اطاعت» تفسیر شده است.
تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 338.

همچنین خداوند در شرایط امامت به حضرت ابراهیم فرمود:

(لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)؛بقره (2)، آیه 124.
«عهد من به ستمکاران نمیرسد».

. فقاهت

حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، داناترین مردم به احکام؛ یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید:

 (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛یونس (10)، آیه 35.
«آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمییابد؛ مگر آنکه راه برده شود؛ شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟»

فقیه با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست آورد؛ اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.

اشکال.
غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد.

پاسخ.
یکم. آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت، اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود: غیر فقیه از فقیه تقلید میکند؛ بلکه در بسیاری از موارد، فقیه باید با توجه به ملاکهای ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت، حکم حکومتی صادر کند. «حکم حکومتی» خارج از دایره فتوا و تقلید است؛ در عین آنکه مسألهای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است.

دوّم.
آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوه های اجرا و اعمال ولایت فقیه است.

اشکال/
در این آیه اطاعت از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ)سزاوارتر از (مَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی)معرفی شده است؛ یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند. بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است؛ گرچه اطاعت از فقیه بهتر است!

پاسخ/
مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغهج 9، ص 328.در مقایسه بین امام علی(ع) و خلفای پیش از او میگوید؛ یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) را بهتر از ولایت دیگران میانگارد؛ نه لازم و واجب!

سزاواتر بودن در آیه، سزاواری در حد الزام است؛ یعنی، فقط باید از او پیروی کرد؛ زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ)پیروی نمیکنید: (فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد؛ مثلاً در آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ)؛ احزاب (33)، آیه 6.که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.زمر (39)، آیه 9.
از نظر عقل نیز با وجود شایسته تر، نباید به فروتر تن داد؛ به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است.

. کفایت
توانایی و شایستگی اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبّر بودن نیز تعبیر میشود. حضرت یوسف فرمود:

(قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ)
؛
«گفت: مرا بر خزاین این سرزمین بگمار که من نگهبانی امین و کاردانم».
در داستان یوسف (12)، آیه 55.

حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است:

(...إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ )؛
«بهترین کسی که میتوانی به [کارگیری او است که] توانای درستکار است»قصص (28)، آیه 26.و ....

از مجموع این آیات، میتوان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندیهای لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم(ع) بر «ولایت فقیه» تطبیق میکند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست:

(مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛ مائده (5)، آیه 44.
و آن بدون حاکمیت دینشناس و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی (فقیه عادل و جامع الشرایط) امکان پذیر نیست.

الف. تفسیر پیام قرآن، ج 10 (قرآن مجید و حکومتاسلامی)؛
ب. ذوعلم، علی، نگاهی به مبانی قرآن ولایت فقیه؛
پ. مکارم شیرازی، آیتالله ناصر، آیات ولایت در قرآن.

عزادار حقيقی به خوبی می‌داند كه سوگواری و برپايی مجالس بزرگداشت برای اهل بيت(ع) فقط قسمت كوچكی از وظايف الهی او نسبت به آنان است بلكه وظيفه بالاتر، توجه به درس‌ها و عبرت‌های عاشورا و عمل به آن‌ها است. عمل به تكاليف از جمله درس‌هايی است كه عزادار حقيقی از عاشوراييان فرا گرفته است. او خود را نسبت به امام زمانش مكلف و مسئول می‌داند. (1)

  

عزادار، نيك می‌داند كه بايد به تنهايی در دادگاه عدل الهی نسبت به رفتار خود با امام زمانش پاسخگو باشد لذا، برای عمل به وظيفه‌اش منتظر هيچ‌كس نمی‌ماند؛ او منتظر سازمان‌ها، نهادها و اشخاص نيست. او خودش به تنهايی براي خارج كردن امام زمان(ع) از تنهايی، غيبت، اضطرار و آوارگی تلاش می‌كند. او مانند شهدای كربلا كه هرگز به كمی نفرات شان توجه نكردند و هر يك فقط و فقط به فكر انجام وظيفه در قبال امام مظلوم و تنهاييش بود و كاری به نتيجه و تأييد ديگران نداشت، عمل می‌كند. مانند «عبدالله بن حسن(ع)» كه وقتي ديد عمويش تنها و مجروح به روی زمين افتاده است و دشمن دور او را گرفته، خود را به عمويش رساند و هنگامی كه «ابجربن كعب» (لعنة الله علیه) شمشيرش را فرود آورد كه امام را بكشد، دست خود را در مقابل شمشير او گرفت تا از امامش دفاع كند و دستش قطع شد و در آغوش عمويش حسين(ع) افتاد تا اين كه «حرمله» (لعنة الله علیه) او را با تير به شهادت رساند.(2)

 

 

2) عزادار حقيقی يا «منتظر حقيقی» در اين مرحله می‌داند كه اگر بخواهد رضايت خدا را جلب كند و به هدف خلقت و كمال نهايی و غايی وجودش نايل شود، بايد به اين «تنها موعظه» خداوند متعال در قرآن كريم عمل كند كه فرمود:

 

قل إنّما أعظكم بواحدةٍ أن تقوموا لله مثني و فرادي.(3)

ای رسول ما،‌ به امت بگو كه من به يك سخن شما را موعظه می‌كنم و آن سخن اين است كه شما، خالص دو نفری، و يا به تنهايی برای خدا قيام كنيد.

 

امام خمينی(ره) دربارهء ‌اين موعظه خداوند چنين می ‌فرمايد:

خدای تعالی در اين كلام شريف، از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهای سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه‌هايی است كه خدای عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قيام برای خدا است كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خُلّت رساند و از جلوه‌های گوناگون عالم طبيعت رهاند.

 

خليل آسا در علم اليقين زن

 

نداي لا اُحبّ الآفلين زن

 

قيام الله است كه موسای كليم را با يك عصا بر فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آن‌ها را به باد فنا داد. و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحرا كشاند. قيام برای خدا است كه خاتم‌النبيّين(ص) را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت‌ها را از خانة خدا بر انداخت و به جاي آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسين او أدني» رساند. خودخواهی و ترك قيام برای خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده، همه جهانيان را بر ما چيره كرده، و كشورهای اسلامی را زير نفوذ ديگران در آورده... موعظت خدای جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحی را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع شخصی كرده، تا به همه سعادت‌های دو جهان نائل شويد و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد.»(4)

آری، خودخواهی ما و ترك قيام برای خدا است كه ما را به روز سياه غيبت امام زمان(ع) و تنهايی و غربت حضرت كشانده و مستكبران را بر كشوهای اسلامی حاكم كرده است. همان‌طور كه خود آن حضرت فرمود:

اگر شيعيان نسبت به ما وفادار و هم‌دل بودند، ظهور ما به تأخير نمی‌افتاد(5).

راه چاره همان است كه امام خمينی(ره) فرمود، يعنی موعظه خدای جهان را بخوانيم و يگانه راه اصلاحی را كه پيشنهاد فرموده، بپذيريم و ترك نفع‌های شخصی كنيم و با منتقم اصلی حسين(ع) آشتی كنيم، و با وفاداری نسبت به او، برای رفع موانع ظهورش و نبرد با دشمنانش قيام لله كنيم و از اين حالت دنيازدگی و انفعال خارج شويم و با كنار گذاشتن نفع‌های شخصی و جيفه گنديده دنيا، برای ظهورش عملياتی شويم.(6) امام خمينی(ره) در جای ديگر می ‌فرمايند: نگوييد تنها هستيم،‌  تنهايی هم بايد قيام بكنيم، اجتماعی هم بايد قيام كنيم، بايد قيام كنيم، با هم بايد قيام كنيم، همه موظفيم به اينكه برای خدا قيام كنيم.(7)

برای خدا قيام كنيد و از تنهايی و غربت نهراسيد.(8)

 

 

 

در زيارت عاشورا پس از اعلام برائت از بنيان‌گذاران ظلم به اهل بيت(ع) و نيز كسانی كه آن‌ها را از مقامشان كنار زدند و همچنين كسانی كه مقدمات جنايات ظالمان را فراهم كردند. نسبت به پيروان و تابعين و دوستان آن‌ها نيز اعلام برائت می‌شود، يعنی از همه كسانی كه در طول تاريخ در مصيبت اعظم، به خصوص در غيبت امام زمان(ع) نقش داشته و كار آن‌ها به نحوی مانعی بر سر راه ظهور منجی بشريت بوده است. برای همين است كه بلافاصله خطاب به سيدالشهدا(ع) چنين عرض می‌كنيم:

ای اباعبدالله، من تا قيامت با كسانی كه با شما در سلم و صلح هستند در صلحم و با كسانی كه با شما در جنگ هستند، در جنگم.(9)

به اين ترتيب نظام دوستی و دشمنی عزادار حقيقی به طور كامل روشن و مشخص است. او با همه كسانی كه شيعه و محبّ اهل بيت(ع) هستند و با آن‌ها دشمنی ندارند، در صلح و دوستی است و با همه كسانی كه دشمن اهل بيت(ع) و به خصوص امام زمان(ع) هستند، در جنگ است. و اين دوستی و دشمنی تا قيامت ادامه دارد. اگر دشمنان امام زمان تا قيامت هم حضرت مخالفت و دشمنی داشته باشند، عزادار حقيقی هرگز از مبارزه و جهاد عليه آن‌ها خسته و ناتوان نميیشود. لذا پس از اعلام جنگ با دشمنان آن‌ها، ابتدا بنيان‌گذاران ظلم بر آن‌ها را مورد لعن قرار می‌دهيم و پس از اين كار انتقام حسين(ع) را به همراه امام زمان(ع) آرزو می‌كنيم. چرا كه مبارزه با دشمنان اهل بيت بدون همراهی با امام زمان(ع) فايده ندارد و انتقام از آنان بدون آن حضرت ممكن نيست. بنابراين عنصر جهاد و مبارزه هرگز از زندگی عزادار حقيقی حذف نمی‌شود. او تا وقتی كه با مصيبت اعظم غيبت امام زمان(ع) آن هم در اوج غربت و مظلوميت و تنهايی رو به روست، هرگز آرام و قرار ندارد. او تا لحظه‌ با شكوه ظهور و از بين رفتن اين مصيبت اعظم به مبارزه با دجّال و موانع ظهور ادامه ميیدهد. و پس از ظهور نيز به جهاد در راه امامش برای انتقام امام حسين(ع) و ساير اهل بيت(ع) ادامه می‌دهد و رمز اين كه اين مبارزه و جهاد هميشگی و طولانی است،‌ اين است كه قرآن كريم به همه مسلمين دستور داده است كه تا رفع فتنه و حاكميت دين خدا در سراسر جهان به جهاد مقدس خود ادامه دهند:

و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنةٌ و يكون الدّين كلّه لله.(10)

با كافران جهاد كنيد كه ديگر فتنه‌ای باقی نماند و آيين همه ما در دين خدا باشد.

كدام فتنه و مصيبت برای جامعه انسانی بالاتر از غيبت امام زمان(ع) و محروميت جامعه جهانی از رهبر معصوم و متخصص الهی و مظهر خدا است. عزادار حقيقی در اين مقطع حساس و سرنوشت‌ساز با تشخيص وظيفه الهی جهاد، بدون فوت وقت تا رفع اين بزرگ‌ترين فتنه، و تا رسيدن به امام خود و جهاد در ركاب او، به مبارزه می‌پردازد. او نيك می‌داند بهترين زمان برای سربازی و خدمت و تقرّب نسبت به امام زمان(ع) زمانی كنونی است. نه زمان ظهور كه زمان پيروزی است. چنان كه قرآن كريم می‌فرمايد:

لا يستوي منكم من أنفق من قبل الفتح و قاتل أولئك أعظم درجةً من الذّين أنفقوا من بعد و قاتلو و كلاً وعدالله الحسني و الله بما تعملون خبيرٌ.(11)

آن مسلمانانی كه پيش از فتح مكه در راه دين انفاق و جهاد كردند با ديگران برابر نيستند آنان درجه‌ای عظيم‌تر دارند، تا كسانی كه بعد از فتح انفاق و جهاد كردند. البته خدا به هر دو طايفه وعده احسان داد. و خدا به آنچه می‌كنيد آگاه است.

قيام و جهاد برای برطرف كردن موانع ظهور ارزش و اهميت بيشتري نسبت به سربازی و جهاد در ركاب آن حضرت را دارد، زيرا قرآن كريم همراهي با امام را قبل از پيروزی با ارزش‌تر و مهم‌تر می‌داند. بزرگ‌ترين گناه برای عزدار در مرتبه پنجم، تنها گذاشتن امام زمان(ع) است. عزادار كه در اين مرتبه آگاهی زيادی نسبت به درس‌ها و پيام‌های عاشورا دارد، به وفاداری و هم‌دلی نسبت به امام زمانش بيشترين توجه و اهتمام را دارد. او از اصحاب عاشورا درس بزرگ وفاداری نسبت به امام زمان خويش را به خوبی آموخته است. وفاداری يعنی پای‌بند بودن به عهد و پيمانی كه بسته‌ايم. وفای به عهد، به خصوص نسبت به امام و رهبر معصوم از بزرگ‌ترين واجبات است و پيمان شكنی و بی‌وفايی از بزرگ‌ترين محرمات می‌باشد. قرآن كريم و روايات معتبر اسلامي مملوّ از توصيه اكيد به رعايت عهد و وفاداری و پرهيز از عهد شكنی و بی وفايی است. سيدالشهدا(ع) در روز عاشورا درباره دو گروه دوستان و دشمنان سخن گفت. دوستان خويش را به وفاداری ستود و دشمنانش را به خاطر بی‌وفايی‌شان مورد نكوهش و سرزنش قرار داد. آن حضرت(ع) در مورد دوستان خود فرمودند:

من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحابم نمی‌شناسم. (12)

در روز عاشورا وقتی بر بالين «مسلم بن عوسجه» آمد، اين آيه شريفه را خواند:

فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلاً.(13)

از مؤمنين مردانی هستند كه با عهد خويش با خدا صادق بودند، برخيیشان به عهد خود وفا كرده و جان باختند، برخی هم منتظرند و عهد و پيمان را هيچ دگرگون نساختند.

امام(ع) درباره دشمنان خود نيز چنين فرمودند: «اهل وفا به پيمان نيستند، عهد خويش را شكسته و بيعت مرا از گردن خود كنار نهاده‌ايد. به جانم سوگند، با پدرم، با برادرم و با پسر عمويم مسلم بن عقيل نيز همين كار را كرديد».(14)

در «زيارت اربعين» خطاب به خود آن حضرت چنين عرض می‌كنيم:

شهادت می‌دهم كه تو به عهد خود وفا كردی و تا رسيدن به يقين (شهادت) در راه او جهاد كردي.(15)

 

 

 

پی نوشت ها:

٭ برگرفته از: كتاب عزادار حقيقی، نوشته محمد شجاعی.

1. يوم ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم؛ روزی كه ما هر گروهی از مردم را با پيشوايشان دعوت می‌كنيم. (سوره اسراء (17)، آيه 71)

2. مجلسی، بحارالأنوار، ج 45، ص 53.

3. امام خمينی(ره)، صحيفه نور، ج 1، ص 3.

4. سوره سبأ (34)، آيه 46.

5. مجلسی، همان، ج 53، ص 177.

6. برای آشنايی بيشتر با كيفيت عملياتی شدن به بخش چهارم كتاب آشتی با امام زمان(ع) مراجعه شود.

7. امام خمينی(ره)، همان، ج 16، ص 201.

8. همان، ج 20، ص 127.

9. زيارت عاشورا؛ يا اباعبدالله سلمّ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم الي يوم القيامة

10. سوره انفال (8)، آية 39.

11.  سوره حديد (57)، آية 10.

12. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 395؛ فإنّي لا اعلم اصحاباً أوفي و لا خيراً من اصحابي

13. سوره احزاب (33)، آيه 23.

14.  موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 363.

15. محدث قمی، مفاتيح الجنان، زيارت اربعين. أشهد أنّك وفيت بعهدالله و جاهدت في سبيله حتّي أتيـٰك اليقين.

در اينجا ضمن اشاره به وظايف‌ منتظران امام زمان(عج)، به زمينه‌هاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف ‌عصر انتظار وجود دارد، مي‌پردازيم.

 

  انتظار فرج و ظهور مهدي آل‌محمد(عج‌)، يعني انتظار گسترش‌ عدالت‌ و انسانيت‌ در جهان كه در فرهنگ ‌شيعه اين انتظار از برترين عبادت‌هاست‌ و انتظار مصلح جهاني، تنها يك‌ مفهوم اعتباري نيست بلكه منتظر بايد ويژگي‌هايي داشته باشد و وظايفي را با جديت‌ تمام انجام بدهد و آنچه براي تحقق آن وعده الهي ضرورت‌ دارد، مهيا کند. در اينجا ضمن اشاره به وظايف‌ منتظران امام زمان(عج)، به زمينه‌هاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف ‌عصر انتظار وجود دارد، مي‌پردازيم.

وظايف‌ منتظران در عصر انتظار
1- تهذيب‌ نفس‌
منتظر مصلح، خود بايد صالح باشد و از گناه و معصيت‌ خدا بپرهيزد. امام جعفر صادق(ع) در اين باره مي‌فرمايند: «حكومت‌ آل‌محمد مسلما تاسيس‌ خواهد شد، پس‌ هركسی علاقه‌مند است‌ كه از اصحاب‌ و ياران قائم باشد، بايد كاملا مراقبت‌ كند، تقوا و پرهيزكاري را شيوه خويش‌ گرداند، خودش‌ را به اخلاق نيك‌ انسانيت‌ مزين کند و بعدا در انتظار فرج قائم آل‌محمد باشد».(1)
2- معرفت‌ نسبت‌ به دين
صالح شدن بدون شناخت‌ نسبت‌ به دين خدا ممكن نيست‌، پس‌ فرد منتظر بايد براي تكامل، آگاهي خود را نسبت‌ به دين بالا ببرد.
امام جعفر صادق(ع) مي‌فرمايند: «هر يك‌ از اصحاب‌ ما كه فهم دين ندارد، خيري ندارد».(2)
3- كسب‌ آمادگي نظامي
آموختن فنون رزم، آشنايي با اسلحه و تيراندازي براي كسي كه چشم به راه مولا و صاحب‌زمان(عج) است‌، لازم است زيرا پيروزي‌ حضرت در گرو جانبازي‌ها و شهادت‌هاست‌. پس‌ منتظر ظهور، منتظر كارزار و جنگ‌ با ستمگران و مفسدان است‌ و به اين جهت‌ بايد آموزش‌هاي نظامي را فراگيرد. امام ششم(ع) مي‌فرمايند: «خودتان را براي ظهور قائم مهيا و آماده کنید گرچه به ذخيره کردن يك‌ تير باشد».(3)
4- پايبندي و تعهد نسبت‌ به جانشين امام زمان (عج)
بر اساس‌ روايات‌ متواتر، فقهاي جامع‌الشرايط جانشينان حضرت‌ صاحب‌ الامر هستند. مسلم است‌ هر كسي كه در مقابل امام زمانش‌ خود را موظف‌ مي‌داند، بايد در برابر جانشين امام نيز مطيع باشد.
از اين رو آناني كه در مقابل جانشين حضرت‌ تعبد و تعهد ندارند و به سخنانش‌ گوش‌ فرانمي‌دهند، چگونه مي‌توانند در مقابل امام زمان متعهد باشند؟!
5- آگاهي به مسائل روز و اتحاد بر محور توحيد
شكي نيست‌ كه نقش‌ مسائل سياسي در تغيير و تحول ديگر امور جامعه از جمله فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي بسيار تعيين‌كننده است‌.
براي همين اهميت، هر ملت‌ زنده‌اي بايد پيگير مسائل سياسي كشور خود باشد. مومنان منتظر به 2 علت‌ عمده بايد مسائل سياسي را پيگيري كنند: الف‌- اتحاد در سطح نيروهاي داخل كشور ب‌- اتحاد در سطح جهان اسلام.
توضيح بيشتر اينكه منتظران حضرت‌ بايد با درك‌ شرايط روز به بررسي اوضاع پرداخته، با ايجاد تشكيلات‌، سازمان‌ها و احزاب‌، زمينه را براي يكپارچگي بيشتر جهان اسلام عليه كفر جهاني مهياتر کنند.
6- امر به معروف‌ و نهي از منكر
امر به معروف‌ و نهي از منكر، تنها تذكر لساني نيست‌، بلكه بالاتر از اينها شامل مرحله عمل نيز هست. مومنان با امر به معروف‌ و نهي از منكر زمينه را جهت‌ برپايي حكومت‌ حق و ظهور منجي بشريت‌ آماده مي‌كنند زيرا تا دل‌ها و اذهان جهانيان آماده نشود، ظهور حضرت‌ و موفقيت‌ او دشوار خواهد بود. با توجه به اينكه حضرت‌(عج) ذخيره الهي و آخرين اميد بشر براي نابودي باطل، ظلم و ستم است‌ تا شرايط مهيا نشود، ظهورش ‌ميسر نيست‌.
جوانان در عصر انتظار
جوانان به دليل توانايي‌ها و ويژگي‌هايي كه دارند، براي انجام وظايف‌ در عصر انتظار موفق‌ترند.
اينك‌ اين زمينه‌ها را به اختصار مرور مي‌كنيم:
1- جوانان و تهذيب‌
تهذيب‌ نفس‌ در جواني و نوجواني آسان‌تر از دوران پيري است‌ زيرا خصلت‌هاي انسان بعد از 40 سالگي قوت‌ مي‌گيرد و به حدي قوي مي‌شود كه مانند درخت‌ تنومند مي‌شود و همان‌طور كه نمي‌توان درخت‌ تنومند را از جا كند، خصلت‌هاي ناپسند را نيز نمي‌توان به راحتي از صفحه روح پاك‌ كرد. از طرف‌ ديگر «حس‌ مذهبي» نوجوان نيز وي را در اين راه ياري مي‌رساند و او با پرداختن به امور ديني و معنوي، قادر است‌ خود را براي اين امر آماده‌تر كند.
2- جوانان و كسب‌ دانش‌ ديني
براي آموختن علم به اعصابي آرام و ذهني فعال و فراگير نياز است‌. هر چند براي آموختن هيچگاه دير نيست‌ ولي ناگفته پيداست‌ كه جوان و نوجوان با داشتن ذهني فعال و آماده، بهتر و راحت‌تر مي‌تواند مطلب‌ را فراگيرد لذا جوانان براي آگاهي نسبت‌ به معارف‌ ديني مستعدتر و موفق‌تر هستند.
3- جوانان‌ و آگاهي ‌از مسائل سياسي
آگاهي سياسي به 2 طريق حاصل مي‌شود: از طريق مطبوعات‌ و كتاب‌ها يا از طريق حضور در محافل و جريانات‌ سياسي. در هر دو صورت‌ احتمال موفقيت‌ جوانان بيشتر است‌ زيرا مطالعه به تمركز حواس‌ و اعصابي آرام نيازمند است‌ و حضور در محافل و جريانات‌ سياسي به «خصلت‌ گروه‌گرايي» محتاج است‌ كه هر دو در جوانان و نوجوانان وجود دارد.
4- جوانان و امر به معروف‌
همچنان كه گفتيم، مسلمان در قبال جامعه وظايفي بر دوش‌ دارد كه امر به معروف‌ و نهي از منكر عملي يكي از آنهاست‌. يكي از بايسته‌ترين اقداماتي كه مومنين بايد برعهده گيرند، ايجاد موسسات ‌فرهنگي در اين راستاست‌ زيرا اقدامات‌ انفرادي امروزه كمترين اثر را دارد.
اين اقدام به روحيه اجتماعي و گروه‌گرايي نياز دارد كه جوانان و نوجوانان از آن برخوردارند. از طرف‌ ديگر، از آنجايي كه بعضا موسسات‌ فرهنگي به مرور زمان دچار روزمرگي شده و از پويايي بازمي‌مانند، ويژگي تنوع‌طلبي و نوجويي در جوانان و نوجوانان چيزي است‌ كه مي‌تواند مانع از روزمرگي و رخوت‌ شود. بنابر اين خصلت‌ها و توانايي‌هاي جوانان و نوجوانان براي مهيا کردن جامعه مهدوي بيش‌ از ديگران است‌ و امام زمان(عج) نيز از آنان كه توان بيشتري دارند، انتظار افزون‌تري دارد. به اميد طلوع خورشيد پنهان آل‌محمد(عج).
پي‌‌نوشت‌:
1- اصول كافي، ج اول، كتاب‌ فضل العلم

 

 

 

 

Every day is Ashura and every land is Kerbala

This site is dedicated to Hussain ibn Ali (A), the Grandson of the Prophet (S),and his sacrifice for Islam at Kerbala.

What is Ashura ?

In the month of Muharram 61 AH (approx. 20 October 680 AD), an event took place in Iraq at a place known as Kerbala on the bank of the river Euphrates. It seemed in those days insignificant from the historical point of view. A large army which had been mobilised by the Umayyad regime besieged a group of persons numbering less than a hundred and put them under pressure to pay allegiance to the Caliph of the time and submit to his authority. The small group resisted and a severe battle took place in which they were all killed.

It appeared at that time that like hundreds of similar events, this battle would be recorded in history and forgotten in time. However, the events that occurred on the 10th day of Muharram in Kerbala were to become a beacon and an inspiration for future generations. In this article, we shall examine briefly the principal adversaries.

Who is Hussain ?

The leader of the small band of men who were martyred in Kerbala was none other than Husain (A), son of Ali bin Abi Talib (A) and grandson of the Holy Prophet (S). Who was Husain? He was the son of Fatima (A) for whom the Holy Prophet (S) said, "Husain is from me and I am from Husain. May God love whoever loves Husain." [1]

With the passing away of his brother Hasan(A) in 50 AH, Husain (A) became the leader of the household of the Holy Prophet (S). He respected the agreement of peace signed by Hasan (A) and Muawiya, and, despite the urging of his followers, he did not undertake any activity that threatened the political status quo. Rather he continued with the responsibility of looking after the religious needs of the people and was recognised for his knowledge, piety and generosity. An example of the depth of his perception can be seen in his beautiful du'a on the day of Arafat, wherein he begins by explaining the qualities of Allah, saying:

" (Oh Allah) How could an argument be given about Your Existence by a being whose total and complete existence is in need of you? When did you ever disappear so that you might need an evidence and logic to lead (the people) towards You? And when did You ever become away and distant so that your signs and effects made the people get in touch with you? Blind be the eye which does not see You (whereas) You are observing him. What did the one who missed You find? And what does the one who finds You lack? Certainly, the one who got pleased and inclined toward other than You, came to nothingness (failed)."

On the other hand, we have Yazid, whose father (Muawiya) and grandfather (Abu Sufyan - the arch-enemy of the Prophet) had always tried to sabotage the mission of the Holy Prophet, and who showed his true colour by stating in a poem, "Bani Hashim had staged a play to obtain kingdom, there was neither any news from God nor any revelation." [2]

Mas'udi writes that Yazid was a pleasure-seeking person, given to wine drinking and playing with pets. It is no wonder that Husain's response to Yazid's governor, when asked to pay allegiance to Yazid was, "We are the household of the prophethood, the source of messengership, the descending-place of the angels, through us Allah had began (showering His favours) and with us He has perfected (His favours), whereas Yazid is a sinful person, a drunkard, the killer of innocent people and one who openly indulges in sinful acts. A person like me can never pledge allegiance to a person like him ..." [3]

The revolution of Husain (A) was an Islamic movement spearheaded by one of the great leaders of Islam. The principles and laws of Islam demanded that Husain (A) act to warn the Ummah of the evil situation which it was in, and to stand in the way of the deviating ruler. As Husain (A) himself remarked when he left Madina for the last time, "I am not rising (against Yazid) as an insolent or an arrogant person, or a mischief-monger or tyrant. I have risen (against Yazid) as I seek to reform the Ummah of my grandfather. I wish to bid the good and forbid the evil." [4]

Hussain (A) was killed on the battlefield as he did Sajdah. His head was removed from his body on the plains of Kerbala, mounted on a spear, and paraded through villages and towns as it was taken to Damascus and presented at the feet of Yazid.

Why remember Ashura ?

Why is Husain (A) regarded as the "leader of the martyrs" ? It is because he was not just the victim of an ambitious ruler. There is no doubt that the tragedy of Kerbala, when ascribed to the killers, is a criminal and terrible act. However when ascribed to Husain (A) himself, it represents a conscious confrontation and a courageous resistance for a sacred cause. The whole nation had failed to stand up to Yazid. They had succumbed to his will, and deviation and regression towards the pre-Islamic ways were increasing.

Passiveness by Husain (A) in this situation would have meant the end of Islam as we know it. Thus Husain (A) took upon himself the responsibility of the whole nation. The greatest tragedy was that one who stood up for the noblest of causes, the defence of Islam, was cut down in so cruel a manner.

It is for this reason that the sacrifice of Husain (A) is commemorated annually throughout the Muslim world. Our sorrow never abates as we relive the tragedy. As Allama Iqbal says in his Baqiyat (in Urdu):

Ronay wala hoon Shaheed-e-Kerbala key gham men main,
Kya durey maqsad na dengey Saqiye Kausar mujhey

I am one who weeps at the plight of the Martyr of Kerbala
Won't the reward be given to me by the Keeper of Kauser (Imam Ali (A))

The commemoration of Ashura on the 10th of Muharram every year serves to remind us of the sacrifices of the family of the Prophet (S). It also makes us aware of the people, then and now, who tried to destroy Islam and the family of the Prophet (S) and all that they stood for - as well as those who watched, listened and did nothing.

References:

[1] Ibn Majah: Sunan, Hadith 144.

[2] Ibn Jarir: Tarikhu'l Umam wa'l Muluk, vol.13, p.2174.

[3] Sayyid ibn Ta'us: Maqtalu'l Husain, pp.10-11

[4] Al-Khatid al-Khuwarazmi: Maqtalu'l Husain ,vol.1, p.88.

 

غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه، سال‌روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامی‌دانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.

این واقعه و حدیث غدیر در کتاب های شیعه و بسیاری کتاب های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است.[۱]

جغرافیای غدیر خم

«غدیر خم» نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه‌ای در این محل که در آن آب باران جمع می‎شده‌است، به این نام شهرت یافته‌است. غدیر در ۳-۴ کیلومتری میقات‌های پنجگانه‌است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به‌سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت‌فرسا داشت.

از دیدگاه تاریخی

بنوشته سید حسین نصر هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز می‌گشت. خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد(کلمه مولا مرتبط است با ولایت(با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی می‌دهد). شیعیان این اظهارات را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و اظهار خواسته‌اش که علی به عنوان پسرعمو و فرزند خوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگیش پس از مرگ شود.[۲] بنظر می‌رسد که اولین تاریخ‌نگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌است تاریخ نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بوده‌است.[۱]

بگفته ماریا دقاق، بسیاری از منابع اهل سنت واقعه غدیر خم را نقل کرده‌اند اما قائل به این موضوع نیستند که غدیر دلالت بر تعیین علی به عنوان جانشین سیاسی پیامبر مسلمانان داشته‌است. مجموعهٔ جامعی از نقل قول‌ها و احادیث در مورد غدیر خم در سه کتاب اهل سنت وجود دارد. این سه اثر عبارتند از کتاب مُسند احمد بن حنبل، تاریخ مدینات دمشق ابن عساکر، و کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر.[۱]

اگر چه در برخی خطبه های علی در نهج‌البلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نموده‌است، اشاره‌ای به این واقعه غدیر خم نیست ولی علی در موارد دیگری( در اینجا) به این خطبه استناد و استدلال کرده و ناگفته نماند که نهج البلاغه تمام خطبه های حضرت علی را در بر ندارد و منتخباتی از آنهاست(بسیاری خطبه های دیگر را می توان در مستدرکات چندگانه نهج البلاغه دید). به علاوه از قرن دوم هجری که مقداری آزادی بیان بیشتر شد و نهضت کتاب نویسی و حدیث گویی که عمر ان را منع کرده بود رخ داد، واقعه غدیر خم از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب می‌شده‌است. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که می‌توان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی و کتاب مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی است.[۱]

رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه


نخستین امام شیعیان
علی


زندگی
غدیر خم، لیلةالمبیت، جانشینی محمد، ، نوادگان


میراث
نهج‌البلاغه، غررالحکم و دررالکلم، خطبه شقشقیه، خطبهٔ بی الف، خطبهٔ بی نقطه، حرم


دیگر موضوعات
خلافت علی، چهارده معصوم، دوازده امام

نگاره‌ای از صحنه‌ای از غدیر خم. منسوب به کتاب الآثار الباقیة عن القرون الخالیة متعلق به بیرونی. در کتابخانه دانشگاه ادینبورگ انگلستان.

از آغاز ذی‌القعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلمان‌نشین و ایل‌ها و قبیله‌های مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج به‌جای خواهد آورد و بدین‌ترتیب بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است.

با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را می‌رفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.

در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن فروفرستاده شد:

«ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.»

در پی نزول این آیه، پیامبر دستور داد همه کاروانیان در آن محل گرد هم آیند، و در همان‌جا پیامبر خطابهٔ طولانی غدیر را ایراد کرد.

برخی بخش‌های این سخنرانی- که به گفته شیعیان در معرفی مقام علی است - چنین است:[منبع تاریخی این خطبه کدامست؟]

ای مردم! بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب کرده‌است. آگاه باشید که «امیر المؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود. او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده‌اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خدا است. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورات او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم»ام، که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده‌است. آن‌گاه پس از من، علی و پس از او، فرزندانم از نسل او. من [از جانب خداوند] دستور یافته‌ام که از شما درباره آن‌چه که از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من دستور داده که از زبان‌های شما در مورد آنچه بیان نمودم - راجع به علی امیر المؤمنین و امامانی که پس از او می‌آیند و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی است. همگی بگویید: شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و خرسندانه - در مقابل آن چه از سوی پروردگار ما و خویش دربارهٔ امامت علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند، به ما رساندی - سر تسلیم فرود می‌آوریم. بر این باور زنده‌ایم و با آن می‌میریم و با آن [در قیامت] محشور می‌شویم. تغییر نمی‌دهیم و تبدیل و انکار نمی‌کنیم، تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این باور برنمی‌گردیم و پیمان نمی‌شکنیم.

پس از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:

امروز کافران از دین شما ناامید شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به‌عنوان دینتان پسندیدم.

مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و علی ‏سه روز طول کشید و حتی بانوان با قراردادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست علی قرار داشت، بیعت خود را اعلام می‌کردند.

در دیدگاه شیعه، منافقین که گروه قابل‌توجهی را تشکیل می‌دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات خود را آشکار و عملی کنند؛ اما در میان جمعیت شبهه‌افکنی‌هایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می‌دادند و شخصی به نام «» را تحریک کردند تا نزد رسول بیاید و برخلاف همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه درباره علی بن ابی طالب گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: «خداوند به من وحی کرده‌است و واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من اعلام‌کننده پیام خدا هستم و بدون اجازهٔ پروردگارم، خبری را اعلام نمی‌کنم.»[نیازمند منبع]

محمد حسین طباطبایی مفسر شیعه در کتاب تفسیر المیزان جلد پنجم ذیل این آیه (سوره مائده آیه 3) شأن نزول آن را واقعۀ غدیر خم می‌داند [۳].

کتاب الغدیر

به گفته ماریا دقاق در دانشنامه ایرانیکا، بهترین منبع ‌شیعه دوازده امامی که در عصر مدرن در زمینه غدیر خم نگاشته شده است، کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. این کتاب در یازده جلد با این هدف نگاشته شده که همه مطالب در زمینه غدیر خم در آثار سنی و ‌شیعه اعم از حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، شعر، و نیز زندگی‌ نامه افراد مشهوری که در زمره‌ راویان یا حافظان این حدیث بودند را جمع آوری کند.[۱]

حدیث غدیر در منابع سنّی

این حدیث در نزد منابع اهل‌سنّت نیز مشهور و متواتر است و در ذیل به برخی از این احادیث اشاره میگردد[۴]:

1.أن النبي عليه السلام قال يوم غدير خم إني تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله ثم قال أذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا[۵]

2.قال علي في الرحبة أنشد بالله رجلا سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول إن الله ولي المؤمنين ومن كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره [۶]

3.عن حبشی بن جنادة:سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وأعن من أعانه[۷]

4.عن زیاد بن أبی زیاد:سمعت علي بن أبي طالب رضي الله عنه ينشد الناس فقال : أنشد الله رجلا مسلما سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما قال فقام اثنا عشر بدرياً فشهدوا[۸]

اقوال مورخین در غدیر خم

محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ کبیر، خبر غدیر خم را در این کتاب از هفتاد و پنج طریق روایت کرده است.[۹] همچنین ابن جوزی شافعی در کتاب خود به نام اسنی المطالب فی مناقب علی بن اب طالب تواتر حدیث غدیر خم را از طرق بسیار اثبات نموده است.[۱۰]

 

 

 

برای دانلود فیلم سخنرانی

دکتر حسن روحانی در سازمان ملل متحد به

آدرس لینک "سخنرانی دکتر حسن روحانی در سازمان ملل متحد "زیر

در بخش پیوندها کلیک نمایید

 

متن سخنان رییس جمهور به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین

آقای رئیس،آقای دبیرکل! عالیجنابان، خانم ها و آقایان!

در آغاز مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز نموده و از تلاش های جناب آقای بان کی مون نیز تقدیر نمایم.

آقای رییس! جهان ما جهانی پر از بیم ‌و امید است: بیم جنگ و مناسبات خصومت‌آمیز منطقه‌ای و جهانی، بیم رویارویی هویت‌های مرگبار مذهبی، قومی و ملی، بیم نهادینه شدن خشونت و افراطی‌گری، بیم فقر و تبعیض خُرد کننده، بیم تباهی و نابودی منابع حیاتی، بیم بی‌توجهی به کرامت و حقوق انسان، و بیم غفلت از اخلاق.

در برابر همه این بیم‌ها، امیدهای جدیدی نیز وجود دارد: امید اقبال مردم و نخبگان در سراسر جهان به «آری برای صلح و نه برای جنگ» و امید به ترجیح گفت و گو بر ستیز و اعتدال بر افراط.

یک نمونه زنده، گزینش هوشیارانه امید و تدبیر و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است که با تبلور مردم سالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرائی نشان داد که ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامی های منطقه ای است.

اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمت آمیز مناقشات و تکیه بر آراء عمومی به عنوان پشتوانه قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است.

آقای رئیس،خانم ها و آقایان!

دوران حساس انتقالی کنونی در روابط بین الملل مشحون از خطرات و البته توأم با فرصت های کم نظیری است.

هرگونه محاسبه نادرست از وضعیت خود و دیگران، آسیب های تاریخی را در بر دارد تا جایی که خطای یک بازیگر، اثرات منفی بر همگان خواهد داشت.

آسیب پذیری، پدیده ای جهانی و فراگیر شده است.

در این گذر حساس در تاریخ مناسبات جهانی، عصر بازی های با حاصل جمع صفر پایان یافته است ولی هنوز معدودی از بازیگران روش ها و ابزارهای کهنه شده و عمیقاً ناکارآمد را بکار می گیرند تا برتری و سلطه پیشین خود را حفظ کنند.

نظامی گری و استفاده از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد دیگران، نمونه ناکارآمدی از تداوم کنش های کهنه در شرایط نوین است.

اقدامات زورمدارانه اقتصادی و نظامی برای حفظ و تداوم سلطه و برتری گذشته، با مجموعه ای از قالب های مفهومی همراه شده که همگی ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانی و ضد آرمان های بشری می باشند.

از جمله این قالب های مفهومی، یکسان سازی جوامع و تعمیم ارزش های غربی بعنوان ارزش های جهانی است.

قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهی جهان به «مای برتر» و «دیگران دون تر» می باشد.

قالب دیگر مفهومی، ایجاد ترس و تهدید، از برآمدن بازیگران نوظهور در جامعه جهانی است.

در چنین فضائی، خشونت های دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقه ای و حتی نژادی افزایش یافته و هیچ تضمینی وجود ندارد که دوران آرامش بین قدرت های بزرگ نیز در دام گفتمان ها، رفتارها و کردارهای خشن گرفتار نیاید.

تاثیرفاجعه بار روایت های افراطی و خشن را نباید دست کم گرفت.

در این میان،خشونتِ راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقه ای از فضای عمل طبیعی آنها، سیاست های موسوم به مهار، تغییر نظام های سیاسی از بیرون مرزها و تلاشی که برای بر هم زدن حدود و ثغور سیاسی متبلور می شود، بسیار خطرناک و تنش آفرین است.

در گفتمان متعارف سیاسی بین‌المللی، یک مرکز متمدّن با حاشیه‌های غیرمتمدن به تصویر در آمده است.

در این تصویر نسبتِ کانون قدرت های جهانی و حاشیه‌ها، نسبتی آمرانه قلمداد شده است.

گفتمان مرکزگرایی شمال و حاشیه‌گرایی جنوب سبب استقرار نوعی نظم تک‌گویی و مونولوگ در سطح روابط بین‌المللی شده است.

ایجاد مرزهای نادرست هویتی و بیگانه ستیزی‌های خشن رایج نتیجة قهرمانی این گفتمان است.

گفتمان های تبلیغاتی و بی اساس دین ستیزانه، اسلام هراسانه، شیعه هراسانه و ایران هراسانه به واقع تهدیدی جدی علیه ثبات جهانی و امنیت انسانی است.

این گفتمان تبلیغاتی، با طرح و القای تهدیدات فرضی و خیالی شکل خطرناکی به خود گرفته است.

یکی از این تهدیدات خیالی، خطر موهوم ایران است. به بهانه این تهدید موهوم، چه اقدامات ناهنجار و چه جنایت ها در سه دهه گذشته صورت نگرفته است؟

تسلیح صدام حسین به سلاح های شیمیایی و حمایت طالبان تنها نمونه ای از این جنایت هاست.

صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام می دارم که آنهائی که دم از تهدید ایران می زنند، یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی اند یا به تهدید دامن می زنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادی صلحِ عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است.

آقای رئیس! خانم ها آقایان!

درکمتر نقطه ای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است.

مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیت های سیاسی و مردم عادی در ایران و بمب گذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان و لبنان نمونه هایی از خشونت در سه دهه گذشته در این منطقه اند.

آنچه بر مردم مظلوم فلسطین می رود، چیزی جز یک خشونت ساختاری نیست. سرزمین فلسطین در اشغال است.

حقوق اولیه فلسطینیان به طور فاجعه باری نقض می شود و آنها از بازگشت به خانه، محل تولد و دسترسی به سرزمین مادری محرومند.

جنایاتی که بر مردم بی گناه فلسطین می رود، خشونت نهادینه ای را به نمایش می گذارد که برای توصیف آن، آپارتاید مفهوم و واژه کم وزنی بنظر می آید.

فاجعه انسانی در سوریه نمونه دردناکی از گسترش فاجعه آمیز خشونت و افراط در منطقه ماست.

از ابتدای بحران و از زمانی که برخی از بازیگران منطقه ای و بین المللی با سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروه های افراطی سعی در نظامی کردن این بحران داشتند، ما تأکید کردیم که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد.

نمی توان اهداف استراتژیک و توسعه طلبانه و بهم ریختن توازن و تعادل های منطقه ای را با پنهان شدن پشت کلمات بشر دوستانه، تحقق بخشید.

هدف مشترک جامعه بین المللی باید خاتمه سریع به کشتار مردم بی گناه باشد.

ما ضمن محکوم کردن هرگونه استفاده از سلاح های شیمیایی، از پذیرش کنوانسیون منع سلاح های شیمیایی توسط سوریه استقبال می کنیم و بر این باوریم که دستیابی گروه های افراطی و تروریست به این سلاح ها بزرگترین خطر فراروی منطقه است که باید مدنظر قرار گیرد.

همزمان استفاده غیر قانونی و غیرکارآمد از تهدید یا استفاده از زور، تنها به گسترش خشونت و بحران در منطقه دامن خواهد زد.

تروریسم و کشتن انسان های بی گناه، اوج افراط و خشونت است. تروریسم، بلائی خشن، فراگیر و فرامرزی است.

اما خشونت ها و افراط هائی که تحت عنوان مبارزه با تروریسم و از جمله  استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بی گناه صورت می گیرد نیز محکوم است.

در اینجا باید از ترور دانشمندان هسته ای ایران توسط جنایتکاران نیز سخن بگویم. آنها به چه جرمی ترور شدند؟

سوالی که از ملل متحد و شورای امنیت باید پرسید این است که آیا ترورکنندگان محکوم شدند؟

تحریم های غیر عادلانه، به عنوان جلوه دیگری از خشونت، ذاتاً ضد صلح و ضد بشری هستند که برخلاف تبلیغات تحریم گران، دولت ها و نخبگان سیاسی را هدف قرار نمی دهند، بلکه بیش از همه مردمان عادی را قربانی دعواهای سیاسی خود می کنند.

میلیون ها عراقی را فراموش نکنیم که در اثر تحریم هایی که با زرورق های حقوقی در نهادهای بین المللی پیچیده شده بودند، آسیب دیدند، جان باختند و هنوز عده قابل توجهی از آنها در سرتاسر زندگی باید زجر بکشند.

این تحریم ها خشونت آمیزند.

هوشمند و غیر هوشمند و یک جانبه و چند جانبه ندارند.

این تحریم ها ناقض حقوق مسلم بشری، از جمله حق صلح، حق توسعه، حق دسترسی به بهداشت، حق آموزش و فراتر از همه حق حیات می باشند.

نتیجه تحریم ها، علیرغم هرگونه لفاظی و بازی با واژه ها، همان آتش افروزی و جنگ طلبی و نابودی انسان هاست.

این آتش فقط دامن قربانیان تحریم را نمی گیرد، بلکه به اقتصاد و زندگی مردمِ  جوامع تحریم کننده نیز، لطمه وارد می‌کند.

آقای رئیس، خانم ها و آقایان!

خشونت و افراط امروز نه تنها ابعاد مادّی، بلکه ابعاد معنوی زندگی انسان و جامعة امروز را در بر گرفته است.

خشونت و افراط جایی برای مدارا و تفاهم که لازمة زندگی انسان و جامعة مدرن است نمی‌گذارد.

نابردباری مسئلة امروز جهان ماست، باید بردباری را در پرتو اندیشه‌های دینی، رویکردهای فرهنگی و رهیافت‌های سیاسی تقویت کرد.

جامعه انسانی را باید از مرحلة بردباری منفی به مرحلة تعاون مشترک ارتقاء داد.

دیگران را نباید فقط تحمّل کرد بلکه باید با دیگران کار کرد.

مردم جهان از جنگ، خشونت و افراط خسته اند و این فرصتی بی نظیر است.

آنها امید به تغییر وضعیت کنونی دارند. جمهوری اسلامی ایران باور دارد که با ترکیب هوشمندانه ای از امید و اعتدال می توان همه چالش ها را مدیریت کرد. جنگ افروزان می خواهند امیدها را بخشکانند.

در حالی که امید به تغییر مثبت، مفهومی فطری، دینی، فراگیر و جهانی است.

زیربنای امید، باور به اراده عمومی مردم جهان برای مبارزه با خشونت و افراط، تغییر پذیری، مخالفت با ساختارهای تحمیلی، بها دادن به گزینش و عمل مسئولانه انسانی است.

امید، بی تردید یکی از بزرگترین نعمت های خداوند مهربان به همه انسان هاست.

اعتدال نیز به معنای حرکت خردمندانه، هوشمندانه، زمان مند و مکان مند در تلفیق آرمان های والا، گزینش راهبردهای اثرگذار و در نظر گرفتن واقعیت هاست.

مردم ایران در انتخابات اخیر در حرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رای دادند.

ترکیب امید و تدبیر و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای نسبت به امنیت منطقه و جهان، مسئولانه برخورد می کند و آمادگی همکاری چند جانبه و همه جانبه با سایر بازیگران مسئول در این عرصه ها را دارد.

ما از صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق رأی در همه جای جهان از جمله در سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه دفاع می‌کنیم و معتقدیم راه‌های خشونت‌آمیز برای بحران‌های جهانی وجود ندارد و تنها به کمک خرد انسانی و با تعامل و اعتدال می‌توان بر واقعیت‌های تلخ جامعه بشری غلبه کرد.

لذا تضمین صلح و دموکراسی، و تأمین منافع مشروع همه کشورها در جهان، و از جمله در منطقه خاورمیانه، با نظامیگری محقق نمی‌شود.

ایران بدنبال راه حل مسایل و نه تولید مشکلات است.

هیچ پرونده و موضوعی نیست که با امید و اعتدال، با احترام متقابل، و با نفی خشونت و افراط قابل حل نباشد.

اجازه دهید به پرونده هسته ای ایران اشاره کنم.

پذیرش حق طبیعی، قانونی و مسلم ایران، بفرموده رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، ساده ترین راه حل این موضوع است. این یک شعار سیاسی نیست.

بلکه بر اساس شناخت عمیق وضعیت فن آوری در ایران، شرایط بین المللی و پایان بازی های با حاصل جمع صفر و ضرورت یافتن اهداف و منافع مشترک برای رسیدن به تفاهم و امنیت مشترک است.

به عبارت دیگر، ایران و دیگر کنشگران باید دو هدف مشترک را به عنوان دو قسمت غیرقابل تفکیک راه حل سیاسی پرونده هسته ای ایران دنبال نمایند.

یک: برنامه هسته ای ایران و همه کشورهای دیگر می باید تنها در جهت اهداف صلح آمیز باشد.

من اینجا به صراحت اعلام می کنم که این هدف، صرف نظر از مواضع دیگر بازیگران، هدف جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود.

سلاح هسته ای و کشتار جمعی هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران نداشته و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است.

منافع ملی ما ایجاب می کند که هر گونه نگرانی منطقی پیرامون برنامه هسته ای ایران را مرتفع نماییم.

دو: ‌هدف دوم یعنی پذیرش اعمال حق غنی سازی و سایر حقوق هسته ای در خاک ایران تنها راه تامین هدف اول است.

دانش هسته ای در ایران بومی شده و فن آوری هسته ای از جمله غنی سازی به مرحله تولید انبوه رسیده است.

لذا تصور اینکه با مانع شدن از برنامه هسته ای ایران از طریق اعمال فشارهای غیرقانونی می توان صلح آمیز بودن چنین برنامه ای را تضمین کرد موهوم و به غایت غیر واقع بینانه است.

لذا جمهوری اسلامی ایران ضمن پافشاری بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همکاری بین المللی در اعمال این حقوق، آماده گفتگوهای بدون تأخیر برای اعتمادسازی متقابل و رفع دو سویه ابهامات از طریق شفافیت کامل می باشد.

ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک با دیگر کشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با ایالات متحده نیز، نیست.

من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم؛ در صورت عزم سیاسی رهبران آمریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروه های فشار جنگ طلب، می توان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید.

در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بین المللی باید مبنا باشد.

البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است.

آقای رئیس، خانم ها و آقایان!

در این سال‌ها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که «گزینه جنگ روی میز است»، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد و غیرقانونی بگویم «صلح در دسترس است.»

پس به نام جمهوری اسلامی ایران در گام نخست پیشنهاد می‌کنم طرح «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و همه دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی و نهاد مدنی تلاش‌های جدیدی را برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند.

باید به جای گزینة ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» در سراسر جهان اندیشید.

امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعة جهانی را به برداشتن گامی فراپیش می‌خواند؛ دعوتِ «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» ما باید بپذیریم و بتوانیم دراینجا افقی را بگشاییم که درآن به جای جنگ صلح، به جای خشونت مدارا، به جای خونریزی پیشرفت، به جای تبعیض عدالت، به جای فقر برخورداری و به جای استبداد آزادی در سراسرجهان بهتر دیده شود.

به گفته فردوسی، شاعر بلند آوازه ایران: «بکوشید نیکی به کارآورید، چو دیدید سرما، بهار آورید.»

علیرغم همه مشکلات، من عمیقاً به آینده امیدوارم.

با همبستگی جهانی علیه خشونت و افراط، تردیدی ندارم که آینده روشن است.

اعتدال، آینده جهان را درخشان خواهد کرد.

امید من، علاوه بر تجارب شخصی و ملی، از این باور مشترک همه ادیان آسمانی نشأت می گیرد که جهان را سرانجامی نیکوست و روشن که: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون».

آقای رییس، متشکرم!

گفتگوی مداوم زن و شوهر؛ رمز پایداری زندگی مشترک
  زوجین برای پایداری و دوام زندگی زناشوئی بايد همدیگر را همان طور كه هستند بپذيرند و به خواسته های هم احترام گذاشته و به شيوه ای پسنديده با هم حرف بزنند.

 

"مذاكره و گفتگو" پديده نوظهوری نيست كه بخواهيم آن را توضيح دهيم ما در تمامي لحظات و دقايق زندگي خود با اين امر مهم سروكار داريم. هنگامي كه با راننده تاكسي بر سر مبلغ كرايه بحث مي كنيم، زماني كه با مغازه دار سر خريد جنس چانه مي زنيم، صحبت طبيب با بيمار، وكيل با موكلش، كارمند با رئيس يا مدير مافوق پيرامون جريان كارها همه نوعی مذاكره است.

پس چرا زن و شوهرها كه از همه به هم نزديك تر هستند با يكديگر مذاكره نكنند؟ در زندگي زناشويي دلخوري ها، رنجش ها و شكايات و مشاجره ها فراوان است اگر چنين نباشد، بايد نگران بود، زيرا به يقين رابطه زوجين به سردي گراييده و حتما نسبت به هم بي اعتنا و يا دستكم بي تفاوت مي شويم و در حالی كه از هم رنجش داريم به زندگي يكنواخت خود ادامه مي دهيم، اما اگر بخواهيم به بهبود روابط خود كمك كنيم بايد نحوه بهتر گفتگو كردن را بياموزيم.

اصولا كساني از يكديگر مي رنجند كه از هم توقع داشته باشند و كساني از هم توقع دارند كه يكديگر را دوست دارند، بنابراين زن و شوهري كه پايه ازدواج آنها بر اساس مهر و محبت بنا شده حق دارند از يكديگر برنجند. بديهي است كه رنجش امري طبيعي است، اما بايد مراقب باشيم رنجش خود را از همسرمان پوشيده نگذاريم، زيرا رنجش هاي كوچك و جزيي،به تدريج در روح و روانمان انباشته مي شوند و اين وضعيت به هيچ وجه خوشايند نيست.

با گفت و شنود مي توانيم هر رنجش و دلخوری را از خود دور كنيم، به شرطي كه با فن گفتگو و راه رفع دلخوري آشنايي كافي داشته باشيم. اوايل ازدواج همه كوتاه مي آيند، اغماض مي كنند، از ياد مي برند، مي بخشند و زود آشتي مي كنند. اما پس از چندي هيچ يك كوتاه نمي آيند، اغماض نمي كنند، از ياد نمي برند و نمي بخشند. همه چيز از زير ذره بين رد مي شود، زود مي رنجند و مي رنجانند.

متاسفانه اين روند به مرحله اي مي رسد كه زوجين نتيجه مي گيرند حرف زدن ديگر فايده اي ندارد،چه فايده وقتم را صرف حرف زدن با او بكنم؟ او اصلا به حرفم گوش نمي دهد. ديگري مي گويد همسرم فقط به خواسته هاي خودش فكر مي كند او خودخواه است و اصلا فرصت حرف زدن را به من نمي دهد. وقتي كار به اينجا مي كشد زوجين ديگر دور گفتگوهاي مستقيم را خط مي كشند، اما زندگي مشترك همچنان ادامه دارد. ناگزير براي شناخت طرف مقابل و خواسته هاي او به حدس و گمان متوسل مي شويم. مشخص است كه اين شناخت نمي تواند دروني و عميق باشد.

چرا مذاكره نمي كنيم؟

در تمامي مراحل فوق، همكلام و هم صحبت شدن مي توانست درهاي آشتي را بگشايد و گاه خجولي باعث مي شود براي رفع دلخوري قدم پيش نگذاريم و منتظر اقدام طرف مقابل باشيم؛ گاه از واقعيت فرار مي كنيم و مشكل را رها مي سازيم و مي گوييم ديگر حوصله اش را نداريم. گاهي هم به طور حيرت آوري مایل هستيم ديگران را شبيه به خود سازيم. در حقيقت به اين دليل كه خود تاييد شويم در حالي كه معلوم نيست مثل ما شدن درست باشد. همچنین از كجا معلوم است كه همه چيز تغيير مي كند و شرايط زندگي ما بهتر می شود. بايد دست از خودخواهي برداريم، بايد بپذيريم آن رابطه اي معقول و مورد پسند است كه مبتني بر حس احترام به عقيده و گفتار طرف مقابل باشد.

كساني كه معتقدند از گفتگو طرفي نبسته اند، بايد بدانند كه به شيوه درست حرف زدن آشنايي كافي ندارند. منتها هر جنگي سرانجام پاي ميز مذاكره حل و فصل شده است. جنگ خانودگي نيز پايان پذير است. با گفتگو فاصله ها و دلسردي ها از بين مي رود. هر گفتگويي آدابي دارد كه اگر به همه نكاتش توجه شود پاياني خوش خواهد داشت، اما اگر با پيش بيني ها و سياست از قبل تعيين نشده اقدام به شكوه و شكايت كنيم چه بسا وضع از آنچه كه هست بدتر هم بشود.

يكي از پيش شرط هاي مذاكره، رعايت انصاف و منطق است. براي اين كه اين موضوع را به اثبات برسانيم سعي كنيم طرف مقابل را درك كنيم وخودمان را جاي او بگذاريم با اين كار بهتر مي توانيم پي به مشكل ببريم

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 10300
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1