پاسخ به سوالات حقوقی و شرعی حقوق اسلامی آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان یک شنبه 1 دی 1398برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : عبدالرضا
ایام سوگواری اربعین سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر عموم شیعیان تسلیت باد. التماس دعای خیر: حاج شیخ محمد آقازیارتی فراهانی
چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟ گاهی گمان میشود تنها مدرک اسلامی بودن یک مسأله، این می باشد که: در قرآن کریم مطرح شود و چگونگی طرح آن کاملاً شفاف، روشن و بی نیاز از ژرفنگری و تأملات اجتهادی باشد. در حالی که: شرایط حاکم جامعه: خداوند میفرماید: و (لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ)؛آل عمران (3)، آیه 28. . عدالت (در مقابل ظلم) (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛هود (11)، آیه 113. (لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)؛بقره (2)، آیه 124. . فقاهت (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛یونس (10)، آیه 35. فقیه با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام اسلام را از قرآن، سنت، عقل و اجماع به دست آورد؛ اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد. اشکال. پاسخ. دوّم. اشکال/ پاسخ/ سزاواتر بودن در آیه، سزاواری در حد الزام است؛ یعنی، فقط باید از او پیروی کرد؛ زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از (مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ)پیروی نمیکنید: (فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد؛ مثلاً در آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ)؛ احزاب (33)، آیه 6.که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود. آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.زمر (39)، آیه 9. . کفایت حضرت موسی و دختر شعیب نیز آمده است: از مجموع این آیات، میتوان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیتهای علمی و اخلاقی و توانمندیهای لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم(ع) بر «ولایت فقیه» تطبیق میکند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)؛ مائده (5)، آیه 44. الف. تفسیر پیام قرآن، ج 10 (قرآن مجید و حکومتاسلامی)؛
عزادار حقيقی به خوبی میداند كه سوگواری و برپايی مجالس بزرگداشت برای اهل بيت(ع) فقط قسمت كوچكی از وظايف الهی او نسبت به آنان است بلكه وظيفه بالاتر، توجه به درسها و عبرتهای عاشورا و عمل به آنها است. عمل به تكاليف از جمله درسهايی است كه عزادار حقيقی از عاشوراييان فرا گرفته است. او خود را نسبت به امام زمانش مكلف و مسئول میداند. (1)
عزادار، نيك میداند كه بايد به تنهايی در دادگاه عدل الهی نسبت به رفتار خود با امام زمانش پاسخگو باشد لذا، برای عمل به وظيفهاش منتظر هيچكس نمیماند؛ او منتظر سازمانها، نهادها و اشخاص نيست. او خودش به تنهايی براي خارج كردن امام زمان(ع) از تنهايی، غيبت، اضطرار و آوارگی تلاش میكند. او مانند شهدای كربلا كه هرگز به كمی نفرات شان توجه نكردند و هر يك فقط و فقط به فكر انجام وظيفه در قبال امام مظلوم و تنهاييش بود و كاری به نتيجه و تأييد ديگران نداشت، عمل میكند. مانند «عبدالله بن حسن(ع)» كه وقتي ديد عمويش تنها و مجروح به روی زمين افتاده است و دشمن دور او را گرفته، خود را به عمويش رساند و هنگامی كه «ابجربن كعب» (لعنة الله علیه) شمشيرش را فرود آورد كه امام را بكشد، دست خود را در مقابل شمشير او گرفت تا از امامش دفاع كند و دستش قطع شد و در آغوش عمويش حسين(ع) افتاد تا اين كه «حرمله» (لعنة الله علیه) او را با تير به شهادت رساند.(2)
2) عزادار حقيقی يا «منتظر حقيقی» در اين مرحله میداند كه اگر بخواهد رضايت خدا را جلب كند و به هدف خلقت و كمال نهايی و غايی وجودش نايل شود، بايد به اين «تنها موعظه» خداوند متعال در قرآن كريم عمل كند كه فرمود:
قل إنّما أعظكم بواحدةٍ أن تقوموا لله مثني و فرادي.(3) ای رسول ما، به امت بگو كه من به يك سخن شما را موعظه میكنم و آن سخن اين است كه شما، خالص دو نفری، و يا به تنهايی برای خدا قيام كنيد.
امام خمينی(ره) دربارهء اين موعظه خداوند چنين می فرمايد: خدای تعالی در اين كلام شريف، از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهای سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظههايی است كه خدای عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قيام برای خدا است كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خُلّت رساند و از جلوههای گوناگون عالم طبيعت رهاند.
خليل آسا در علم اليقين زن
نداي لا اُحبّ الآفلين زن
قيام الله است كه موسای كليم را با يك عصا بر فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد. و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحرا كشاند. قيام برای خدا است كه خاتمالنبيّين(ص) را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بتها را از خانة خدا بر انداخت و به جاي آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسين او أدني» رساند. خودخواهی و ترك قيام برای خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده، همه جهانيان را بر ما چيره كرده، و كشورهای اسلامی را زير نفوذ ديگران در آورده... موعظت خدای جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحی را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع شخصی كرده، تا به همه سعادتهای دو جهان نائل شويد و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد.»(4) آری، خودخواهی ما و ترك قيام برای خدا است كه ما را به روز سياه غيبت امام زمان(ع) و تنهايی و غربت حضرت كشانده و مستكبران را بر كشوهای اسلامی حاكم كرده است. همانطور كه خود آن حضرت فرمود: اگر شيعيان نسبت به ما وفادار و همدل بودند، ظهور ما به تأخير نمیافتاد(5). راه چاره همان است كه امام خمينی(ره) فرمود، يعنی موعظه خدای جهان را بخوانيم و يگانه راه اصلاحی را كه پيشنهاد فرموده، بپذيريم و ترك نفعهای شخصی كنيم و با منتقم اصلی حسين(ع) آشتی كنيم، و با وفاداری نسبت به او، برای رفع موانع ظهورش و نبرد با دشمنانش قيام لله كنيم و از اين حالت دنيازدگی و انفعال خارج شويم و با كنار گذاشتن نفعهای شخصی و جيفه گنديده دنيا، برای ظهورش عملياتی شويم.(6) امام خمينی(ره) در جای ديگر می فرمايند: نگوييد تنها هستيم، تنهايی هم بايد قيام بكنيم، اجتماعی هم بايد قيام كنيم، بايد قيام كنيم، با هم بايد قيام كنيم، همه موظفيم به اينكه برای خدا قيام كنيم.(7) برای خدا قيام كنيد و از تنهايی و غربت نهراسيد.(8)
در زيارت عاشورا پس از اعلام برائت از بنيانگذاران ظلم به اهل بيت(ع) و نيز كسانی كه آنها را از مقامشان كنار زدند و همچنين كسانی كه مقدمات جنايات ظالمان را فراهم كردند. نسبت به پيروان و تابعين و دوستان آنها نيز اعلام برائت میشود، يعنی از همه كسانی كه در طول تاريخ در مصيبت اعظم، به خصوص در غيبت امام زمان(ع) نقش داشته و كار آنها به نحوی مانعی بر سر راه ظهور منجی بشريت بوده است. برای همين است كه بلافاصله خطاب به سيدالشهدا(ع) چنين عرض میكنيم: ای اباعبدالله، من تا قيامت با كسانی كه با شما در سلم و صلح هستند در صلحم و با كسانی كه با شما در جنگ هستند، در جنگم.(9) به اين ترتيب نظام دوستی و دشمنی عزادار حقيقی به طور كامل روشن و مشخص است. او با همه كسانی كه شيعه و محبّ اهل بيت(ع) هستند و با آنها دشمنی ندارند، در صلح و دوستی است و با همه كسانی كه دشمن اهل بيت(ع) و به خصوص امام زمان(ع) هستند، در جنگ است. و اين دوستی و دشمنی تا قيامت ادامه دارد. اگر دشمنان امام زمان تا قيامت هم حضرت مخالفت و دشمنی داشته باشند، عزادار حقيقی هرگز از مبارزه و جهاد عليه آنها خسته و ناتوان نميیشود. لذا پس از اعلام جنگ با دشمنان آنها، ابتدا بنيانگذاران ظلم بر آنها را مورد لعن قرار میدهيم و پس از اين كار انتقام حسين(ع) را به همراه امام زمان(ع) آرزو میكنيم. چرا كه مبارزه با دشمنان اهل بيت بدون همراهی با امام زمان(ع) فايده ندارد و انتقام از آنان بدون آن حضرت ممكن نيست. بنابراين عنصر جهاد و مبارزه هرگز از زندگی عزادار حقيقی حذف نمیشود. او تا وقتی كه با مصيبت اعظم غيبت امام زمان(ع) آن هم در اوج غربت و مظلوميت و تنهايی رو به روست، هرگز آرام و قرار ندارد. او تا لحظه با شكوه ظهور و از بين رفتن اين مصيبت اعظم به مبارزه با دجّال و موانع ظهور ادامه ميیدهد. و پس از ظهور نيز به جهاد در راه امامش برای انتقام امام حسين(ع) و ساير اهل بيت(ع) ادامه میدهد و رمز اين كه اين مبارزه و جهاد هميشگی و طولانی است، اين است كه قرآن كريم به همه مسلمين دستور داده است كه تا رفع فتنه و حاكميت دين خدا در سراسر جهان به جهاد مقدس خود ادامه دهند: و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنةٌ و يكون الدّين كلّه لله.(10) با كافران جهاد كنيد كه ديگر فتنهای باقی نماند و آيين همه ما در دين خدا باشد. كدام فتنه و مصيبت برای جامعه انسانی بالاتر از غيبت امام زمان(ع) و محروميت جامعه جهانی از رهبر معصوم و متخصص الهی و مظهر خدا است. عزادار حقيقی در اين مقطع حساس و سرنوشتساز با تشخيص وظيفه الهی جهاد، بدون فوت وقت تا رفع اين بزرگترين فتنه، و تا رسيدن به امام خود و جهاد در ركاب او، به مبارزه میپردازد. او نيك میداند بهترين زمان برای سربازی و خدمت و تقرّب نسبت به امام زمان(ع) زمانی كنونی است. نه زمان ظهور كه زمان پيروزی است. چنان كه قرآن كريم میفرمايد: لا يستوي منكم من أنفق من قبل الفتح و قاتل أولئك أعظم درجةً من الذّين أنفقوا من بعد و قاتلو و كلاً وعدالله الحسني و الله بما تعملون خبيرٌ.(11) آن مسلمانانی كه پيش از فتح مكه در راه دين انفاق و جهاد كردند با ديگران برابر نيستند آنان درجهای عظيمتر دارند، تا كسانی كه بعد از فتح انفاق و جهاد كردند. البته خدا به هر دو طايفه وعده احسان داد. و خدا به آنچه میكنيد آگاه است. قيام و جهاد برای برطرف كردن موانع ظهور ارزش و اهميت بيشتري نسبت به سربازی و جهاد در ركاب آن حضرت را دارد، زيرا قرآن كريم همراهي با امام را قبل از پيروزی با ارزشتر و مهمتر میداند. بزرگترين گناه برای عزدار در مرتبه پنجم، تنها گذاشتن امام زمان(ع) است. عزادار كه در اين مرتبه آگاهی زيادی نسبت به درسها و پيامهای عاشورا دارد، به وفاداری و همدلی نسبت به امام زمانش بيشترين توجه و اهتمام را دارد. او از اصحاب عاشورا درس بزرگ وفاداری نسبت به امام زمان خويش را به خوبی آموخته است. وفاداری يعنی پایبند بودن به عهد و پيمانی كه بستهايم. وفای به عهد، به خصوص نسبت به امام و رهبر معصوم از بزرگترين واجبات است و پيمان شكنی و بیوفايی از بزرگترين محرمات میباشد. قرآن كريم و روايات معتبر اسلامي مملوّ از توصيه اكيد به رعايت عهد و وفاداری و پرهيز از عهد شكنی و بی وفايی است. سيدالشهدا(ع) در روز عاشورا درباره دو گروه دوستان و دشمنان سخن گفت. دوستان خويش را به وفاداری ستود و دشمنانش را به خاطر بیوفايیشان مورد نكوهش و سرزنش قرار داد. آن حضرت(ع) در مورد دوستان خود فرمودند: من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحابم نمیشناسم. (12) در روز عاشورا وقتی بر بالين «مسلم بن عوسجه» آمد، اين آيه شريفه را خواند: فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلاً.(13) از مؤمنين مردانی هستند كه با عهد خويش با خدا صادق بودند، برخيیشان به عهد خود وفا كرده و جان باختند، برخی هم منتظرند و عهد و پيمان را هيچ دگرگون نساختند. امام(ع) درباره دشمنان خود نيز چنين فرمودند: «اهل وفا به پيمان نيستند، عهد خويش را شكسته و بيعت مرا از گردن خود كنار نهادهايد. به جانم سوگند، با پدرم، با برادرم و با پسر عمويم مسلم بن عقيل نيز همين كار را كرديد».(14) در «زيارت اربعين» خطاب به خود آن حضرت چنين عرض میكنيم: شهادت میدهم كه تو به عهد خود وفا كردی و تا رسيدن به يقين (شهادت) در راه او جهاد كردي.(15)
پی نوشت ها: ٭ برگرفته از: كتاب عزادار حقيقی، نوشته محمد شجاعی. 1. يوم ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم؛ روزی كه ما هر گروهی از مردم را با پيشوايشان دعوت میكنيم. (سوره اسراء (17)، آيه 71) 2. مجلسی، بحارالأنوار، ج 45، ص 53. 3. امام خمينی(ره)، صحيفه نور، ج 1، ص 3. 4. سوره سبأ (34)، آيه 46. 5. مجلسی، همان، ج 53، ص 177. 6. برای آشنايی بيشتر با كيفيت عملياتی شدن به بخش چهارم كتاب آشتی با امام زمان(ع) مراجعه شود. 7. امام خمينی(ره)، همان، ج 16، ص 201. 8. همان، ج 20، ص 127. 9. زيارت عاشورا؛ يا اباعبدالله سلمّ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم الي يوم القيامة 10. سوره انفال (8)، آية 39. 11. سوره حديد (57)، آية 10. 12. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 395؛ فإنّي لا اعلم اصحاباً أوفي و لا خيراً من اصحابي 13. سوره احزاب (33)، آيه 23. 14. موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 363. 15. محدث قمی، مفاتيح الجنان، زيارت اربعين. أشهد أنّك وفيت بعهدالله و جاهدت في سبيله حتّي أتيـٰك اليقين. در اينجا ضمن اشاره به وظايف منتظران امام زمان(عج)، به زمينههاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف عصر انتظار وجود دارد، ميپردازيم.
انتظار فرج و ظهور مهدي آلمحمد(عج)، يعني انتظار گسترش عدالت و انسانيت در جهان كه در فرهنگ شيعه اين انتظار از برترين عبادتهاست و انتظار مصلح جهاني، تنها يك مفهوم اعتباري نيست بلكه منتظر بايد ويژگيهايي داشته باشد و وظايفي را با جديت تمام انجام بدهد و آنچه براي تحقق آن وعده الهي ضرورت دارد، مهيا کند. در اينجا ضمن اشاره به وظايف منتظران امام زمان(عج)، به زمينههاي خاصي كه در جوانان براي انجام وظايف عصر انتظار وجود دارد، ميپردازيم. وظايف منتظران در عصر انتظار
Every day is Ashura and every land is Kerbala This site is dedicated to Hussain ibn Ali (A), the Grandson of the Prophet (S),and his sacrifice for Islam at Kerbala. In the month of Muharram 61 AH (approx. 20 October 680 AD), an event took place in Iraq at a place known as Kerbala on the bank of the river Euphrates. It seemed in those days insignificant from the historical point of view. A large army which had been mobilised by the Umayyad regime besieged a group of persons numbering less than a hundred and put them under pressure to pay allegiance to the Caliph of the time and submit to his authority. The small group resisted and a severe battle took place in which they were all killed. It appeared at that time that like hundreds of similar events, this battle would be recorded in history and forgotten in time. However, the events that occurred on the 10th day of Muharram in Kerbala were to become a beacon and an inspiration for future generations. In this article, we shall examine briefly the principal adversaries. The leader of the small band of men who were martyred in Kerbala was none other than Husain (A), son of Ali bin Abi Talib (A) and grandson of the Holy Prophet (S). Who was Husain? He was the son of Fatima (A) for whom the Holy Prophet (S) said, "Husain is from me and I am from Husain. May God love whoever loves Husain." [1] With the passing away of his brother Hasan(A) in 50 AH, Husain (A) became the leader of the household of the Holy Prophet (S). He respected the agreement of peace signed by Hasan (A) and Muawiya, and, despite the urging of his followers, he did not undertake any activity that threatened the political status quo. Rather he continued with the responsibility of looking after the religious needs of the people and was recognised for his knowledge, piety and generosity. An example of the depth of his perception can be seen in his beautiful du'a on the day of Arafat, wherein he begins by explaining the qualities of Allah, saying:
On the other hand, we have Yazid, whose father (Muawiya) and grandfather (Abu Sufyan - the arch-enemy of the Prophet) had always tried to sabotage the mission of the Holy Prophet, and who showed his true colour by stating in a poem, "Bani Hashim had staged a play to obtain kingdom, there was neither any news from God nor any revelation." [2] Mas'udi writes that Yazid was a pleasure-seeking person, given to wine drinking and playing with pets. It is no wonder that Husain's response to Yazid's governor, when asked to pay allegiance to Yazid was, "We are the household of the prophethood, the source of messengership, the descending-place of the angels, through us Allah had began (showering His favours) and with us He has perfected (His favours), whereas Yazid is a sinful person, a drunkard, the killer of innocent people and one who openly indulges in sinful acts. A person like me can never pledge allegiance to a person like him ..." [3] The revolution of Husain (A) was an Islamic movement spearheaded by one of the great leaders of Islam. The principles and laws of Islam demanded that Husain (A) act to warn the Ummah of the evil situation which it was in, and to stand in the way of the deviating ruler. As Husain (A) himself remarked when he left Madina for the last time, "I am not rising (against Yazid) as an insolent or an arrogant person, or a mischief-monger or tyrant. I have risen (against Yazid) as I seek to reform the Ummah of my grandfather. I wish to bid the good and forbid the evil." [4] Hussain (A) was killed on the battlefield as he did Sajdah. His head was removed from his body on the plains of Kerbala, mounted on a spear, and paraded through villages and towns as it was taken to Damascus and presented at the feet of Yazid. Why is Husain (A) regarded as the "leader of the martyrs" ? It is because he was not just the victim of an ambitious ruler. There is no doubt that the tragedy of Kerbala, when ascribed to the killers, is a criminal and terrible act. However when ascribed to Husain (A) himself, it represents a conscious confrontation and a courageous resistance for a sacred cause. The whole nation had failed to stand up to Yazid. They had succumbed to his will, and deviation and regression towards the pre-Islamic ways were increasing. Passiveness by Husain (A) in this situation would have meant the end of Islam as we know it. Thus Husain (A) took upon himself the responsibility of the whole nation. The greatest tragedy was that one who stood up for the noblest of causes, the defence of Islam, was cut down in so cruel a manner. It is for this reason that the sacrifice of Husain (A) is commemorated annually throughout the Muslim world. Our sorrow never abates as we relive the tragedy. As Allama Iqbal says in his Baqiyat (in Urdu):
The commemoration of Ashura on the 10th of Muharram every year serves to remind us of the sacrifices of the family of the Prophet (S). It also makes us aware of the people, then and now, who tried to destroy Islam and the family of the Prophet (S) and all that they stood for - as well as those who watched, listened and did nothing. References:[1] Ibn Majah: Sunan, Hadith 144. [2] Ibn Jarir: Tarikhu'l Umam wa'l Muluk, vol.13, p.2174. [3] Sayyid ibn Ta'us: Maqtalu'l Husain, pp.10-11 [4] Al-Khatid al-Khuwarazmi: Maqtalu'l Husain ,vol.1, p.88.
غدیر خم نام ناحیهای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذیالحجه، سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد. محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابیطالب را بهعنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر میباشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامیدانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده اش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگی اش پس از مرگ شود. این واقعه و حدیث غدیر در کتاب های شیعه و بسیاری کتاب های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است.[۱] محتویاتجغرافیای غدیر خم«غدیر خم» نام ناحیهای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکهای در این محل که در آن آب باران جمع میشدهاست، به این نام شهرت یافتهاست. غدیر در ۳-۴ کیلومتری میقاتهای پنجگانهاست. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم بهسبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقتفرسا داشت. از دیدگاه تاریخیبنوشته سید حسین نصر هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز میگشت. خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد(کلمه مولا مرتبط است با ولایت(با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی میدهد). شیعیان این اظهارات را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و اظهار خواستهاش که علی به عنوان پسرعمو و فرزند خواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیش پس از مرگ شود.[۲] بنظر میرسد که اولین تاریخنگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کردهاست تاریخ نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بودهاست.[۱] بگفته ماریا دقاق، بسیاری از منابع اهل سنت واقعه غدیر خم را نقل کردهاند اما قائل به این موضوع نیستند که غدیر دلالت بر تعیین علی به عنوان جانشین سیاسی پیامبر مسلمانان داشتهاست. مجموعهٔ جامعی از نقل قولها و احادیث در مورد غدیر خم در سه کتاب اهل سنت وجود دارد. این سه اثر عبارتند از کتاب مُسند احمد بن حنبل، تاریخ مدینات دمشق ابن عساکر، و کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر.[۱] اگر چه در برخی خطبه های علی در نهجالبلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نمودهاست، اشارهای به این واقعه غدیر خم نیست ولی علی در موارد دیگری( در اینجا) به این خطبه استناد و استدلال کرده و ناگفته نماند که نهج البلاغه تمام خطبه های حضرت علی را در بر ندارد و منتخباتی از آنهاست(بسیاری خطبه های دیگر را می توان در مستدرکات چندگانه نهج البلاغه دید). به علاوه از قرن دوم هجری که مقداری آزادی بیان بیشتر شد و نهضت کتاب نویسی و حدیث گویی که عمر ان را منع کرده بود رخ داد، واقعه غدیر خم از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب میشدهاست. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که میتوان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی و کتاب مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی است.[۱] رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه
از آغاز ذیالقعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلماننشین و ایلها و قبیلههای مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج بهجای خواهد آورد و بدینترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است. با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را میرفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند. در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن فروفرستاده شد:
در پی نزول این آیه، پیامبر دستور داد همه کاروانیان در آن محل گرد هم آیند، و در همانجا پیامبر خطابهٔ طولانی غدیر را ایراد کرد. برخی بخشهای این سخنرانی- که به گفته شیعیان در معرفی مقام علی است - چنین است:[منبع تاریخی این خطبه کدامست؟]
پس از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:
مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و علی سه روز طول کشید و حتی بانوان با قراردادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست علی قرار داشت، بیعت خود را اعلام میکردند. در دیدگاه شیعه، منافقین که گروه قابلتوجهی را تشکیل میدادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات خود را آشکار و عملی کنند؛ اما در میان جمعیت شبههافکنیهایی نسبت به اقدام پیامبر انجام میدادند و شخصی به نام «» را تحریک کردند تا نزد رسول بیاید و برخلاف همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آن چه درباره علی بن ابی طالب گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: «خداوند به من وحی کردهاست و واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من اعلامکننده پیام خدا هستم و بدون اجازهٔ پروردگارم، خبری را اعلام نمیکنم.»[نیازمند منبع] محمد حسین طباطبایی مفسر شیعه در کتاب تفسیر المیزان جلد پنجم ذیل این آیه (سوره مائده آیه 3) شأن نزول آن را واقعۀ غدیر خم میداند [۳]. کتاب الغدیربه گفته ماریا دقاق در دانشنامه ایرانیکا، بهترین منبع شیعه دوازده امامی که در عصر مدرن در زمینه غدیر خم نگاشته شده است، کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. این کتاب در یازده جلد با این هدف نگاشته شده که همه مطالب در زمینه غدیر خم در آثار سنی و شیعه اعم از حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، شعر، و نیز زندگی نامه افراد مشهوری که در زمره راویان یا حافظان این حدیث بودند را جمع آوری کند.[۱] حدیث غدیر در منابع سنّیاین حدیث در نزد منابع اهلسنّت نیز مشهور و متواتر است و در ذیل به برخی از این احادیث اشاره میگردد[۴]: 1.أن النبي عليه السلام قال يوم غدير خم إني تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله ثم قال أذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا[۵] 2.قال علي في الرحبة أنشد بالله رجلا سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول إن الله ولي المؤمنين ومن كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره [۶] 3.عن حبشی بن جنادة:سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وأعن من أعانه[۷] 4.عن زیاد بن أبی زیاد:سمعت علي بن أبي طالب رضي الله عنه ينشد الناس فقال : أنشد الله رجلا مسلما سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما قال فقام اثنا عشر بدرياً فشهدوا[۸] اقوال مورخین در غدیر خممحمد بن جریر طبری صاحب تاریخ کبیر، خبر غدیر خم را در این کتاب از هفتاد و پنج طریق روایت کرده است.[۹] همچنین ابن جوزی شافعی در کتاب خود به نام اسنی المطالب فی مناقب علی بن اب طالب تواتر حدیث غدیر خم را از طرق بسیار اثبات نموده است.[۱۰]
برای دانلود فیلم سخنرانی دکتر حسن روحانی در سازمان ملل متحد به آدرس لینک "سخنرانی دکتر حسن روحانی در سازمان ملل متحد "زیر در بخش پیوندها کلیک نمایید
متن سخنان رییس جمهور به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین آقای رئیس،آقای دبیرکل! عالیجنابان، خانم ها و آقایان! در آغاز مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز نموده و از تلاش های جناب آقای بان کی مون نیز تقدیر نمایم. آقای رییس! جهان ما جهانی پر از بیم و امید است: بیم جنگ و مناسبات خصومتآمیز منطقهای و جهانی، بیم رویارویی هویتهای مرگبار مذهبی، قومی و ملی، بیم نهادینه شدن خشونت و افراطیگری، بیم فقر و تبعیض خُرد کننده، بیم تباهی و نابودی منابع حیاتی، بیم بیتوجهی به کرامت و حقوق انسان، و بیم غفلت از اخلاق. در برابر همه این بیمها، امیدهای جدیدی نیز وجود دارد: امید اقبال مردم و نخبگان در سراسر جهان به «آری برای صلح و نه برای جنگ» و امید به ترجیح گفت و گو بر ستیز و اعتدال بر افراط. یک نمونه زنده، گزینش هوشیارانه امید و تدبیر و اعتدال توسط مردم بزرگ ایران در انتخابات اخیر است که با تبلور مردم سالاری دینی و انتقال آرام قدرت اجرائی نشان داد که ایران لنگرگاه ثبات در دریای ناآرامی های منطقه ای است. اعتقاد راسخ حکومت و مردم ما به صلح پایدار، ثبات، آرامش، حل مسالمت آمیز مناقشات و تکیه بر آراء عمومی به عنوان پشتوانه قدرت، مقبولیت و مشروعیت، نقشی والا در فراهم کردن چنین محیط امنی داشته است. آقای رئیس،خانم ها و آقایان! دوران حساس انتقالی کنونی در روابط بین الملل مشحون از خطرات و البته توأم با فرصت های کم نظیری است. هرگونه محاسبه نادرست از وضعیت خود و دیگران، آسیب های تاریخی را در بر دارد تا جایی که خطای یک بازیگر، اثرات منفی بر همگان خواهد داشت. آسیب پذیری، پدیده ای جهانی و فراگیر شده است. در این گذر حساس در تاریخ مناسبات جهانی، عصر بازی های با حاصل جمع صفر پایان یافته است ولی هنوز معدودی از بازیگران روش ها و ابزارهای کهنه شده و عمیقاً ناکارآمد را بکار می گیرند تا برتری و سلطه پیشین خود را حفظ کنند. نظامی گری و استفاده از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد دیگران، نمونه ناکارآمدی از تداوم کنش های کهنه در شرایط نوین است. اقدامات زورمدارانه اقتصادی و نظامی برای حفظ و تداوم سلطه و برتری گذشته، با مجموعه ای از قالب های مفهومی همراه شده که همگی ضد صلح، ضد امنیت، ضد کرامت انسانی و ضد آرمان های بشری می باشند. از جمله این قالب های مفهومی، یکسان سازی جوامع و تعمیم ارزش های غربی بعنوان ارزش های جهانی است. قالب دیگر، حفظ فرهنگ جنگ سرد و تقسیم دو اردوگاهی جهان به «مای برتر» و «دیگران دون تر» می باشد. قالب دیگر مفهومی، ایجاد ترس و تهدید، از برآمدن بازیگران نوظهور در جامعه جهانی است. در چنین فضائی، خشونت های دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقه ای و حتی نژادی افزایش یافته و هیچ تضمینی وجود ندارد که دوران آرامش بین قدرت های بزرگ نیز در دام گفتمان ها، رفتارها و کردارهای خشن گرفتار نیاید. تاثیرفاجعه بار روایت های افراطی و خشن را نباید دست کم گرفت. در این میان،خشونتِ راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقه ای از فضای عمل طبیعی آنها، سیاست های موسوم به مهار، تغییر نظام های سیاسی از بیرون مرزها و تلاشی که برای بر هم زدن حدود و ثغور سیاسی متبلور می شود، بسیار خطرناک و تنش آفرین است. در گفتمان متعارف سیاسی بینالمللی، یک مرکز متمدّن با حاشیههای غیرمتمدن به تصویر در آمده است. در این تصویر نسبتِ کانون قدرت های جهانی و حاشیهها، نسبتی آمرانه قلمداد شده است. گفتمان مرکزگرایی شمال و حاشیهگرایی جنوب سبب استقرار نوعی نظم تکگویی و مونولوگ در سطح روابط بینالمللی شده است. ایجاد مرزهای نادرست هویتی و بیگانه ستیزیهای خشن رایج نتیجة قهرمانی این گفتمان است. گفتمان های تبلیغاتی و بی اساس دین ستیزانه، اسلام هراسانه، شیعه هراسانه و ایران هراسانه به واقع تهدیدی جدی علیه ثبات جهانی و امنیت انسانی است. این گفتمان تبلیغاتی، با طرح و القای تهدیدات فرضی و خیالی شکل خطرناکی به خود گرفته است. یکی از این تهدیدات خیالی، خطر موهوم ایران است. به بهانه این تهدید موهوم، چه اقدامات ناهنجار و چه جنایت ها در سه دهه گذشته صورت نگرفته است؟ تسلیح صدام حسین به سلاح های شیمیایی و حمایت طالبان تنها نمونه ای از این جنایت هاست. صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام می دارم که آنهائی که دم از تهدید ایران می زنند، یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی اند یا به تهدید دامن می زنند. ایران نه فقط تهدید نیست، بلکه در آرمان و عمل، پیوسته منادی صلحِ عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است. آقای رئیس! خانم ها آقایان! درکمتر نقطه ای از جهان، خشونت مانند غرب آسیا و شمال آفریقا خانمان سوز بوده است. مداخله نظامی در افغانستان، جنگ تحمیلی صدام حسین علیه ایران، اشغال کویت، مداخله نظامی علیه عراق و رفتار خشن سرکوبگرانه علیه مردم فلسطین، ترور شخصیت های سیاسی و مردم عادی در ایران و بمب گذاری در کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان و لبنان نمونه هایی از خشونت در سه دهه گذشته در این منطقه اند. آنچه بر مردم مظلوم فلسطین می رود، چیزی جز یک خشونت ساختاری نیست. سرزمین فلسطین در اشغال است. حقوق اولیه فلسطینیان به طور فاجعه باری نقض می شود و آنها از بازگشت به خانه، محل تولد و دسترسی به سرزمین مادری محرومند. جنایاتی که بر مردم بی گناه فلسطین می رود، خشونت نهادینه ای را به نمایش می گذارد که برای توصیف آن، آپارتاید مفهوم و واژه کم وزنی بنظر می آید. فاجعه انسانی در سوریه نمونه دردناکی از گسترش فاجعه آمیز خشونت و افراط در منطقه ماست. از ابتدای بحران و از زمانی که برخی از بازیگران منطقه ای و بین المللی با سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروه های افراطی سعی در نظامی کردن این بحران داشتند، ما تأکید کردیم که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد. نمی توان اهداف استراتژیک و توسعه طلبانه و بهم ریختن توازن و تعادل های منطقه ای را با پنهان شدن پشت کلمات بشر دوستانه، تحقق بخشید. هدف مشترک جامعه بین المللی باید خاتمه سریع به کشتار مردم بی گناه باشد. ما ضمن محکوم کردن هرگونه استفاده از سلاح های شیمیایی، از پذیرش کنوانسیون منع سلاح های شیمیایی توسط سوریه استقبال می کنیم و بر این باوریم که دستیابی گروه های افراطی و تروریست به این سلاح ها بزرگترین خطر فراروی منطقه است که باید مدنظر قرار گیرد. همزمان استفاده غیر قانونی و غیرکارآمد از تهدید یا استفاده از زور، تنها به گسترش خشونت و بحران در منطقه دامن خواهد زد. تروریسم و کشتن انسان های بی گناه، اوج افراط و خشونت است. تروریسم، بلائی خشن، فراگیر و فرامرزی است. اما خشونت ها و افراط هائی که تحت عنوان مبارزه با تروریسم و از جمله استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه مردم بی گناه صورت می گیرد نیز محکوم است. در اینجا باید از ترور دانشمندان هسته ای ایران توسط جنایتکاران نیز سخن بگویم. آنها به چه جرمی ترور شدند؟ سوالی که از ملل متحد و شورای امنیت باید پرسید این است که آیا ترورکنندگان محکوم شدند؟ تحریم های غیر عادلانه، به عنوان جلوه دیگری از خشونت، ذاتاً ضد صلح و ضد بشری هستند که برخلاف تبلیغات تحریم گران، دولت ها و نخبگان سیاسی را هدف قرار نمی دهند، بلکه بیش از همه مردمان عادی را قربانی دعواهای سیاسی خود می کنند. میلیون ها عراقی را فراموش نکنیم که در اثر تحریم هایی که با زرورق های حقوقی در نهادهای بین المللی پیچیده شده بودند، آسیب دیدند، جان باختند و هنوز عده قابل توجهی از آنها در سرتاسر زندگی باید زجر بکشند. این تحریم ها خشونت آمیزند. هوشمند و غیر هوشمند و یک جانبه و چند جانبه ندارند. این تحریم ها ناقض حقوق مسلم بشری، از جمله حق صلح، حق توسعه، حق دسترسی به بهداشت، حق آموزش و فراتر از همه حق حیات می باشند. نتیجه تحریم ها، علیرغم هرگونه لفاظی و بازی با واژه ها، همان آتش افروزی و جنگ طلبی و نابودی انسان هاست. این آتش فقط دامن قربانیان تحریم را نمی گیرد، بلکه به اقتصاد و زندگی مردمِ جوامع تحریم کننده نیز، لطمه وارد میکند. آقای رئیس، خانم ها و آقایان! خشونت و افراط امروز نه تنها ابعاد مادّی، بلکه ابعاد معنوی زندگی انسان و جامعة امروز را در بر گرفته است. خشونت و افراط جایی برای مدارا و تفاهم که لازمة زندگی انسان و جامعة مدرن است نمیگذارد. نابردباری مسئلة امروز جهان ماست، باید بردباری را در پرتو اندیشههای دینی، رویکردهای فرهنگی و رهیافتهای سیاسی تقویت کرد. جامعه انسانی را باید از مرحلة بردباری منفی به مرحلة تعاون مشترک ارتقاء داد. دیگران را نباید فقط تحمّل کرد بلکه باید با دیگران کار کرد. مردم جهان از جنگ، خشونت و افراط خسته اند و این فرصتی بی نظیر است. آنها امید به تغییر وضعیت کنونی دارند. جمهوری اسلامی ایران باور دارد که با ترکیب هوشمندانه ای از امید و اعتدال می توان همه چالش ها را مدیریت کرد. جنگ افروزان می خواهند امیدها را بخشکانند. در حالی که امید به تغییر مثبت، مفهومی فطری، دینی، فراگیر و جهانی است. زیربنای امید، باور به اراده عمومی مردم جهان برای مبارزه با خشونت و افراط، تغییر پذیری، مخالفت با ساختارهای تحمیلی، بها دادن به گزینش و عمل مسئولانه انسانی است. امید، بی تردید یکی از بزرگترین نعمت های خداوند مهربان به همه انسان هاست. اعتدال نیز به معنای حرکت خردمندانه، هوشمندانه، زمان مند و مکان مند در تلفیق آرمان های والا، گزینش راهبردهای اثرگذار و در نظر گرفتن واقعیت هاست. مردم ایران در انتخابات اخیر در حرکتی هوشمندانه به گفتمان امید و تدبیر و اعتدال رای دادند. ترکیب امید و تدبیر و اعتدال در سیاست خارجی به آن معناست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای نسبت به امنیت منطقه و جهان، مسئولانه برخورد می کند و آمادگی همکاری چند جانبه و همه جانبه با سایر بازیگران مسئول در این عرصه ها را دارد. ما از صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق رأی در همه جای جهان از جمله در سوریه و بحرین و دیگر کشورهای منطقه دفاع میکنیم و معتقدیم راههای خشونتآمیز برای بحرانهای جهانی وجود ندارد و تنها به کمک خرد انسانی و با تعامل و اعتدال میتوان بر واقعیتهای تلخ جامعه بشری غلبه کرد. لذا تضمین صلح و دموکراسی، و تأمین منافع مشروع همه کشورها در جهان، و از جمله در منطقه خاورمیانه، با نظامیگری محقق نمیشود. ایران بدنبال راه حل مسایل و نه تولید مشکلات است. هیچ پرونده و موضوعی نیست که با امید و اعتدال، با احترام متقابل، و با نفی خشونت و افراط قابل حل نباشد. اجازه دهید به پرونده هسته ای ایران اشاره کنم. پذیرش حق طبیعی، قانونی و مسلم ایران، بفرموده رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، ساده ترین راه حل این موضوع است. این یک شعار سیاسی نیست. بلکه بر اساس شناخت عمیق وضعیت فن آوری در ایران، شرایط بین المللی و پایان بازی های با حاصل جمع صفر و ضرورت یافتن اهداف و منافع مشترک برای رسیدن به تفاهم و امنیت مشترک است. به عبارت دیگر، ایران و دیگر کنشگران باید دو هدف مشترک را به عنوان دو قسمت غیرقابل تفکیک راه حل سیاسی پرونده هسته ای ایران دنبال نمایند. یک: برنامه هسته ای ایران و همه کشورهای دیگر می باید تنها در جهت اهداف صلح آمیز باشد. من اینجا به صراحت اعلام می کنم که این هدف، صرف نظر از مواضع دیگر بازیگران، هدف جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود. سلاح هسته ای و کشتار جمعی هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران نداشته و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است. منافع ملی ما ایجاب می کند که هر گونه نگرانی منطقی پیرامون برنامه هسته ای ایران را مرتفع نماییم. دو: هدف دوم یعنی پذیرش اعمال حق غنی سازی و سایر حقوق هسته ای در خاک ایران تنها راه تامین هدف اول است. دانش هسته ای در ایران بومی شده و فن آوری هسته ای از جمله غنی سازی به مرحله تولید انبوه رسیده است. لذا تصور اینکه با مانع شدن از برنامه هسته ای ایران از طریق اعمال فشارهای غیرقانونی می توان صلح آمیز بودن چنین برنامه ای را تضمین کرد موهوم و به غایت غیر واقع بینانه است. لذا جمهوری اسلامی ایران ضمن پافشاری بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همکاری بین المللی در اعمال این حقوق، آماده گفتگوهای بدون تأخیر برای اعتمادسازی متقابل و رفع دو سویه ابهامات از طریق شفافیت کامل می باشد. ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک با دیگر کشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با ایالات متحده نیز، نیست. من سخنان امروز پرزیدنت اوباما را با دقت دنبال کردم؛ در صورت عزم سیاسی رهبران آمریکا و خودداری از دنبال کردن منافع گروه های فشار جنگ طلب، می توان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید. در این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بین المللی باید مبنا باشد. البته در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است. آقای رئیس، خانم ها و آقایان! در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که «گزینه جنگ روی میز است»، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد و غیرقانونی بگویم «صلح در دسترس است.» پس به نام جمهوری اسلامی ایران در گام نخست پیشنهاد میکنم طرح «جهان علیه خشونت و افراطیگری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و همه دولتها و سازمانهای بینالمللی و نهاد مدنی تلاشهای جدیدی را برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند. باید به جای گزینة ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» در سراسر جهان اندیشید. امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعة جهانی را به برداشتن گامی فراپیش میخواند؛ دعوتِ «جهان علیه خشونت و افراطیگری» ما باید بپذیریم و بتوانیم دراینجا افقی را بگشاییم که درآن به جای جنگ صلح، به جای خشونت مدارا، به جای خونریزی پیشرفت، به جای تبعیض عدالت، به جای فقر برخورداری و به جای استبداد آزادی در سراسرجهان بهتر دیده شود. به گفته فردوسی، شاعر بلند آوازه ایران: «بکوشید نیکی به کارآورید، چو دیدید سرما، بهار آورید.» علیرغم همه مشکلات، من عمیقاً به آینده امیدوارم. با همبستگی جهانی علیه خشونت و افراط، تردیدی ندارم که آینده روشن است. اعتدال، آینده جهان را درخشان خواهد کرد. امید من، علاوه بر تجارب شخصی و ملی، از این باور مشترک همه ادیان آسمانی نشأت می گیرد که جهان را سرانجامی نیکوست و روشن که: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون». آقای رییس، متشکرم!
|
||||||||||
|